حلقه صالحین شهید ردانی پور

درباره بلاگ
حلقه صالحین شهید ردانی پور
آخرین نظرات

....... ساعت شروع مراسم هیئت نوجوانان یکشنبه ها راس ساعت هفت شب.................................... جلسات هفتگی حلقه صالحین از این پس جمعه ها همراه با جشن پتو


او که بارها در جبهه‌های نبرد مجروح گردید ه بود و اغلب تا سر حد شهادت نیز پیش رفته بود ،‌در حقیقت شهید زنده‌ای بود که همواره به دنبال شهادت عاشقانه تلاش می‌کرد .
این جمله از اولین وصیتنامه‌اش برای شاگردان ورهروانش به یادگار ماند:
عمامه من کفن من است درود خداوند بر او باد که حنظله‌وار زیست و حنظله وار به درجه رفیع شهادت نایل شد.
امید آنکه خداوند روح این شهید عزیز و برادر شهید گرانقدرش را با شهدای راه حق و فضیلت بالاخص شهدای کربلا محشور فرماید و ما را از خواب غفلت بیدار سازد.
 

 لطفا کلیک کنید

شادی امام و شهدا صلوات

30 Aban 92 ، 12:53

لقمه های خواندنی

اولین و خوردنی ترین نشریه دانش آموزی کشور

شـ مثل شـروع

سلام، ما همونایی هستیم که خیلی وقت بود میخواستیم سراغتون بیایم، تا اینکه دهه فجر امسال این فرصت رو به ما داد، تا با یه حال و هوای جدیدتر  باز مهمون خونهاتون بشیم، پس همراه ما باشید         امین داوری

وصیت نامه منتشر نشده بزبز قندی

منگول جان، آی بزغاله با توام، هفتاد و پنج درصد نگرانی من بابت توست، بابت منگل بازی هایی که گه گاه از خودت استخراج میکنی و دیگران را هم با خودت به ته چاه می کشی، یادت نرود که هر گرگ و شغالی پشت در خانه ی هر بز و بزغاله ای، فقط به یک چیز می اندیشد، که آن یک چیز نه   رایانه ی توست، نه لباس، کتاب و وسائل شخصی توست، نه پلی استیشن و انبار علوفه و نه چیز دیگری، جز خود تو و آن گوشت خوش مزه ات، به همین خاطر تا وقتی پشت در هست، حاظر است هر شرط و تبصره ای را سه سوت بپذیرد، ولی وقتی در باز شد و چراغ سبز نشان داده شد، هر راننده ای پایش را از روی ترمز بر میدارد و گاز میدهد و اتـفاقی که نباید می افتد.

امتحان هوش

هیچ کس نتونسته بود جواب سئوال معلم رو بده و هر کس جوابی میداد، سئوالی که پیامبر اکرم (ص) پرسیده بودند این بود که: در میان دستگیره های ایمان کدام یک از همه محکم ترند؟ یکی گفت: نماز، دیگری: روزه، دست آخر پیامبر فرمودند: محکم ترین  آن ها دوست داشتن به خاطر خدا و دشمن داشتن برای اوست. مجتبی افـشار

رابطه دانش آموز و فیلم های سینمایی

دانش آموز تازه وارد : هالوی خوش شانس  / پرسر و صدا : گروه لیانشانپو  / خانواده دانش آموز : بینوایان  / تجدید شـده : زخم کهنه  / مراقبیـن امتحان : سایه عقاب  / تقلب : عملیات سری  / دریافت کارنامه : روز واقعه  / دانش آموز  اخراجی : مردی که به زانو در آمد  / سرویس رفت و آمد: اتوبـوسی بـسوی مرگ  / التمـاس برای نمره : اشک کوسه سوار شدن به اتوبوس : یورش  / روزهای پایانی سال : بوی خوش زندگی

جمله های کامیونی

یارو پشت کامیونش می نویسه :

 برادر بی کسم، جومونگ

عزیزم، کشتی عشق ما آماده پروازه

... پیتیکو پیتیکو

اگر همسفر عشق شدی

   قربونت کرایه ما رو هم حساب کن

بوق نزنید راننده خواب است

دنبالم نیا ، آواره میشی

در ماهیتابه عشقت سوختیم     بی وفا روغن بریز

چیستان

گنبدی هستم در اول سبز رنگ ، در میان دارم حصاری همچو سنگ، داخل این سنگ چیزی خوردَنیست، فکر کن یابی که نام بنده چیست؟

آن چیست که جنسش از آب و دشمنش هم آب است؟

عباسعلی داوری

بازی با واژهای قدیمی

روباه با موبایل شماره میگرفت، زاغه از بالاى درخت گفت : پایین آنتن نمیده بده بـرات شماره بگیرم

روباه تا موبـایل رو به زاغ داد،    زاغ گفت : این عـوض اون قالب پنیری که کلاس سـوم ابتدایـى ازم زدی

قصاب هندی و خدا

 شخصی میگوید در سفری که به هند داشتم، روزی به بازار قصابان رفتم و قصاب هندی را دیدم که هنگام کشیدن گوشت به چیزی که در پارچه ای پیچیده و در بالای سرش پنهان کرده نگاه میکند، تعجب کردم که این چیست! از او پرسیدم؟ گفت: چه کار داری، اصرار کردم، گفت: من بت پرستم، در هنگام کار اگر خدای من بالای سرم نباشد امکان دارد خیانت کنم بنابراین بتم را می آورم تا کم فروشی نکنم، بعد از این ماجرا به فکر خودم افتادم که چقدر این بت پرست دقت داره ولی من با وجود چنین خدایی...     مهدی کمالی

افزایش سرعت رایانه

 آیا میدونید با باز کردن  startو رفتـن به آیکن   runو نوشتن %temp% می تونید سـرعت رایانه خودتون رو افزایش بدید، میگید چطوری ؟

وقتی تو run اینو temp%%  مینویسی برات   صفحه ای باز میشه که تو اون صفحه هرچیز اضافی که روی رایانه ی خودت  نصب شده میره اونجا ، تو میتونی با پاک کردن این خرت و پرتا،  سرعت رایانَت رو  افزایش بدی .

صادق تقی زاده

حلقه دیگه چیه ؟

ما اینجا هر هفته پنجشنبه ها با یه عالمه حرفای جور و واجور مهمون همدیگه ایم، توی این مهمونی نسبتاً خودمونی، خداییش حرفای زیادی رَد و بَدَل میشه، از سئوال و جواب ها بگیر تا پخش فیلم هایی که متناسب با مباحث گذاشته میشه و... دست آخرم قسمت پرطرفتار برنامه یعنی پذیرایی  همه  رو غافلگیر میکنه.

دانستنی ها

بلندترین درخت دنیا اُکالیپتوس میباشد که در استرالیا و با ارتفاع152 متر قرار دارد

زرافه با زبان چهل سانتی متری خود میتواند گوش خود را تمییز کند

- بزرگترین کتابفروشی جهان با بیش از چهار ملیون کتاب در لـندن قرار دارد که طول قفسه های آن 48 کیلومتر مربع میباشد

محمد صدیقی

پاسخ های جالب

پاسخهای جالب این دانش آموز باعث شد تا نمره صفر نگیرد.

درکدام جنگ ناپلئون مرد؟ جنگ آخر

اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضا شد؟ در پایین صفحه

علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟ امتحانات

چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟ نهار و شام

چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟ نیمه دیگر همان سیب

اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه میشد؟ خیس میشود

آدم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟مشکلی نیست شبها می خوابد

چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟

  شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد

اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دست دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید کلا چه خواهید داشت؟ دستهای خیلی بزرگ


شرمنده نمیدونم

هر چی علم پیشرفت میکنه، تازه مردم می فهمن خیلی چیزا هست که نمی دونن، واسه همینه که روز به روز علم تخصصی تر میشه و هر کسی میره به دنبال بخشی از علم، به قول معروف چشم چپ متخصص خودش رو داره و چشم راست متخصص خودش رو! اما ظاهرا یه عده کاری به سئوال ندارن، هر چی ازشون بپرسی یه جوابی بهت میدن! خیلی وقتا پیش میاد جواب یه چیزی رو نمیدونیم، این موقع ها چه چیزی بهتر از این آیه: لا علمَ لَنا   ماچیزی نمیدانیم.

صادق قربانی

آیا میدانید:

هرم خئوپس در مصر یکی  از عجایب هفتگانه جهان میباشد که بزرگترین بنای ساختمانی جهان است، و بیش از دو ملیون قطعه سنگ در آن بکار رفته و ارتفاع آن به اندازه یک آسمان خراش پنجاه طبقه است، که در طول بیست سال ساخته شده.      

 محمد رضا قاسمی

لطیفه

یه بار یه جوجه تیغی و یه کیوی داشتند کنار همدیگه راه           می رفتند،   از جوجه تیغی میپرسند این کیه؟میگه: داداشمه، رفته سربازی

 

یه بار یه پسره رو برق میگیره، بعد مادرش میگه: ننه اینو ولش نکن، این همون جونوریه که باباتو کشت

علی طاهری

پـ مثل پایان

مثل همیشه روی نظرات توپ شما حساب باز کردیم  پـس

        تا نشریه ی بعد خداحافظ /          صلوات

جهت دانلود نشریه به صورت پی دی اف کلیک کنید

کسایی که دوست داشته باشند می تونند اشتراک نشریه لقمه های خواندنی رو از ما بگیرند...

 با تشکر از  امتداد

30 Aban 92 ، 12:51

اولین اردو

اولین اردوی پایگاه بود قرار شد بچه ها رو برداریم بریم سینما واسه تماشای فیلم ملک سلیمان شب قبلش تلفن زدم به یه بابایی که راننده بود گفتم ماجرا از این قراره...

رانندهه گفت چند نفرید: مام گفتیم هی... فکر کنم بیستایی بشیم (طبق روال ماضی)

فرداش حدود ساعتای شیش بعدظهر بود که ماشین اومد جلوی پایگاه. منم با چنتا از بچه ها تو پایگاه نشسته بودم. هر چی عقربه های ساعت جلوتر می رفت جمعیت زیادتر می شد. یهو به خودم اومدم دیدیم انگار بیرون یه صداهایی میاد. با چنتا از بچه ها رفتم دم در پایگاه دیدم پیاده رو لا جمعیته. همشونم دارن وارد ماشین می شن. آقای راننده رو بگو حسابی آمپر چسبونده بود.انقدر جمعیت زیاد بود که چند نفر جاشون نشد سوار شن و از اولین اردوی پایگاه جا موندند.

 

 

این اولین تجربمون بود از اون روز به بعد اردوها منظم تر برگزار شد.