30 Aban 92 ، 12:51
اولین اردو
اولین اردوی پایگاه بود قرار شد بچه ها رو برداریم بریم سینما واسه تماشای فیلم ملک سلیمان شب قبلش تلفن زدم به یه بابایی که راننده بود گفتم ماجرا از این قراره...
رانندهه گفت چند نفرید: مام گفتیم هی... فکر کنم بیستایی بشیم (طبق روال ماضی)
فرداش حدود ساعتای شیش بعدظهر بود که ماشین اومد جلوی پایگاه. منم با چنتا از بچه ها تو پایگاه نشسته بودم. هر چی عقربه های ساعت جلوتر می رفت جمعیت زیادتر می شد. یهو به خودم اومدم دیدیم انگار بیرون یه صداهایی میاد. با چنتا از بچه ها رفتم دم در پایگاه دیدم پیاده رو لا جمعیته. همشونم دارن وارد ماشین می شن. آقای راننده رو بگو حسابی آمپر چسبونده بود.انقدر جمعیت زیاد بود که چند نفر جاشون نشد سوار شن و از اولین اردوی پایگاه جا موندند.
این اولین تجربمون بود از اون روز به بعد اردوها منظم تر برگزار شد.
92/08/30